خنده یا گریه، انتخاب با شما
روزهای بیقراری:
در بیمارستان؛
سارا کنار تخت رها زانو زده و با حالتی پر از غم میگه : چطور با شوهرت ازدواج کنم و ... آخرش میگه: «چطور برم توی اتاق خوابت!؟» تا اینو گفت رها که یک سال در کما هست چشمانش باز شد ، بیماری که تمام تیم پزشکی هم نتونستند یک واکنش کوچیک ازش بگیرند...
دکترها اومدن و بعد کلی معاینه گفتن: «هیچ فرقی نکرده و اون اتفاق آنی بوده و تموم شده...»
رها دوباره رفت به ادامهی کما...
چند روز بعد (قسمت بعدی) سارا به عقد همسر رها در اومد و شب اومدن منزل، مادر شوهر گفت من بچه رو ببرم بخوابونم خیلی خستهام، اونا هم کمی قربون صدقه رفتند و چراغ اتاق خاموش شد و دوربین بیمارستان رو نشون داد ، چشمان رها دوباره باز شد...
واقعاً اگه دست رسانه باز باشه چهها که نمیکنند...
خلاصه کلام یک فیلم مردونهی محض هست با گرایش فیمنیستیِ شدید که اسلام مالیش کردند...
عزیزانی که با فرمهای سینمایی آشنا باشند میدونند منظورم از اسلام مالی در این فیلم یعنی چی...
موضوع فیلم : خیانت
داستانِ محوریِ فیلم : ازدواج مجدد
پیام فیلم: وفاداری
مخاطب : خانواده
ژانر : اجتماعی
سال تولید : 1393
یه سوال: در جامعه ما پُر از محرکهای جنسی مردانه هست که زنها نمیتونن درک صحیحی نسبت به اونها داشته باشند، به نظرتون با این شرایط چطور باید زندگیها از خطر طلاق سالم بمونه؟