به من گفت: خیلى میل دارم خدمت حضرت رضا (علیه السلام) برسم و سلام عرض کنم. گفتم: چرا نمیروى؟ گفت: جلال و هیبت آن حضرت، مرا از این کار بازداشته است. اتفاقا حضرت رضا (علیه السّلام) مختصر کسالتى پیدا کرده بود ...
به من گفت: خیلى میل دارم خدمت حضرت رضا (علیه السلام) برسم و سلام عرض کنم. گفتم: چرا نمیروى؟ گفت: جلال و هیبت آن حضرت، مرا از این کار بازداشته است. اتفاقا حضرت رضا (علیه السّلام) مختصر کسالتى پیدا کرده بود ...
موسى بن سیّار میگوید: من در خدمت حضرت رضا (علیه السّلام) بودم. در حالی که آن حضرت به دیوارهاى شهر طوس نزدیک شده بود، (در این حال) سر و صدایى شنیدم، از پى آن صدا رفتم، دیدم جنازهاى است. همین که چشمم به جنازه افتاد، دیدم ...
رجاء بن ابى ضحّاک که مأمور مأمون براى آوردن امام به خراسان از مدینه بود، در وصف حالات حضرت در طول سفر می گوید: «… آن حضرت بعد از به جا آوردن اعمال عبادی؛ نظیر نماز و سجده تا بالا آمدن آفتاب، آن گاه برمیخاست و ...