امام رضا ع و عیادت از بیماران
توضیح مختصر :
سلیمان بن جعفر نقل نموده است: علی بن عبید اللَّه بن حسین بن علی بن حسین بن علی بن ابى طالب (علیهم السّلام) به من گفت: خیلى میل دارم خدمت حضرت رضا (علیه السلام) برسم و سلام عرض کنم. گفتم: چرا نمیروى؟ گفت: جلال و هیبت آن حضرت، مرا از این کار بازداشته است.
اتفاقا حضرت رضا (علیه السّلام) مختصر کسالتى پیدا کرد، مردم به عیادتش رفتند. من با علی بن عبید اللَّه ملاقات نموده و به او گفتم: آن موقعى که انتظار داشتى فرا رسید، حضرت رضا (علیه السلام) بیمار است و مردم به دیدنش میروند، اگر مایلى خدمتش برسى امروز موقع آن است. او (نیز) براى عیادت به منزل آن جناب رفت. همین که امام (علیه السلام) او را دید، خیلى محبت کرد و بسیار به او احترام نمود و مقامش را گرامى داشت. علی بن عبید اللَّه از این همه لطف امام خیلى خوشحال شد.
بعد از مدتى علی بن عبید اللَّه بیمار شد. حضرت رضا (علیه السلام) به دیدن او رفت. من نیز در خدمتش بودم، آن حضرت آن قدر نشست تا همه مردم رفتند. وقتی خارج شدیم، کنیز من گفت: همسر علی بن عبید اللَّه، ام سلمه، از پشت پرده متوجه حضرت رضا (علیه السلام) بود، همین که آن جناب خارج شد، خودش را به جایى که امام نشسته بود، انداخت و آن جا را بوسیده و بدن خود را به آن می مالید.
سلیمان گفت: وقتى علی بن عبید اللَّه را دیدم، کار همسرش ام سلمه را برایم نقل کرد، من نیز به حضرت رضا (علیه السلام) جریان را عرض کردم، فرمود: سلیمان! علی بن عبید اللَّه و همسرش و فرزندش اهل بهشت هستند. ای سلیمان، وقتی خداوند اولاد فاطمه زهرا و علی (علیهما السّلام) را عارف به مقام امام نماید، مثل سایر مردم نیستند.
متن :
قَرَأْتُ فِی کِتَابِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ بُنْدَارَ بِخَطِّهِ، حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ، قَالَ، حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: قَالَ لِی عَلِیُّ بْنُ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (ع) أَشْتَهِی أَنْ أَدْخُلَ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) أُسَلِّمَ عَلَیْهِ! قُلْتُ فَمَا یَمْنَعُکَ مِنْ ذَلِکَ قَالَ الْإِجْلَالُ وَ الْهَیْبَةُ لَهُ وَ أَتَّقِی عَلَیْهِ، قَالَ فَاعْتَلَّ أَبُو الْحَسَنِ (ع) عِلَّةً خَفِیفَةً وَ قَدْ عَادَهُ النَّاسُ، فَلَقِیتُ عَلِیَّ بْنَ عُبَیْدِ اللَّهِ، فَقُلْتُ قَدْ جَاءَکَ مَا تُرِیدُ، قَدِ اعْتَلَّ أَبُو الْحَسَنِ (ع) عِلَّةً خَفِیفَةً وَ قَدْ عَادَهُ النَّاسُ، فَإِنْ أَرَدْتَ الدُّخُولَ عَلَیْهِ فَالْیَوْمَ! قَالَ فَجَاءَ إِلَى أَبِی الْحَسَنِ (ع) عَائِداً فَلَقِیَهُ أَبُو الْحَسَنِ (ع) بِکُلِّ مَا یُحِبُّ مِنَ التَّکْرِمَةِ وَ التَّعْظِیمِ، فَفَرِحَ بِذَلِکَ عَلِیُّ بْنُ عُبَیْدِ اللَّهِ فَرَحاً شَدِیداً، ثُمَّ مَرِضَ عَلِیُّ بْنُ عُبَیْدِ اللَّهِ، فَعَادَهُ أَبُو الْحَسَنِ (ع) وَ أَنَا مَعَهُ، فَجَلَسَ حَتَّى خَرَجَ مَنْ کَانَ فِی الْبَیْتِ، فَلَمَّا خَرَجْنَا أَخْبَرَتْنِی مَوْلَاةٌ لَنَا أَنَّ أُمَّ سَلَمَةَ امْرَأَةَ عَلِیِّ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ کَانَتْ مِنْ وَرَاءِ السِّتْرَ تَنْظُرُ إِلَیْهِ، فَلَمَّا خَرَجَ خَرَجَتْ وَ انْکَبَّتْ عَلَى الْمَوْضِعِ الَّذِی کَانَ أَبُو الْحَسَنِ (ع) فِیهِ جَالِساً تُقَبِّلُهُ وَ تَتَمَسَّحُ بِهِ، قَالَ سُلَیْمَانُ ثُمَّ دَخَلْتُ عَلَى عَلِیِّ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ، فَأَخْبَرَنِی بِمَا فَعَلَتْ أُمُّ سَلَمَةَ فَخَبَّرْتُ بِهِ أَبَا الْحَسَنِ (ع) فَقَالَ: یَا سُلَیْمَانُ إِنَّ عَلِیَّ بْنَ عُبَیْدِ اللَّهِ وَ امْرَأَتَهُ وَ وُلْدَهُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ، یَا سُلَیْمَانُ إِنَّ وُلْدَ عَلِیٍ وَ فَاطِمَةَ عَلَیْهِمَا السَّلَامُ إِذَا عَرَّفَهُمُ اللَّهُ هَذَا الْأَمْرَ لَمْ یَکُونُوا کَالنَّاسِ.
مأخذ : إختیار معرفة الرجال المعروف بـه رجال الکشی (شیخ طوسی) ج1، ص593-594 لینک صفحه اصلی